تأمّلی در اوضاعِ مملکت (۴)
از نظرِ من رأینیاوردنِ «سعید جلیلی» در انتخاباتِ ریاستجمهوریِ پیشِرو بسیار مهمتر است از رأیآوردنِ آقای «هاشمیِرفسنجانی». سعید جلیلی ادامهی شتابدارِ روندِ نزولی و روبهسقوطِ نظامِ جمهوریِ اسلامیِ ایران است از نظرِ مدیریتی، اقتصادی و دیپلماتیک (یا سیاسی). جلیلی نمایندهی فهمِ اشتباه از انقلابیگریست. جلیلی یک مُهرهی سیاسیِ خام و کارنابلد است. جلیلی کلیدِ قطعِ دیالوگِ ایران با جهان است. جلیلی یک عرصهنشناسِ سیاسیست. یکی کسی که حسبِ هرچیزی جز صلاحیّت در یک موضعِ دیپلماتیکِ حسّاس قرار گرفته است و تصوّرِ درستی از مختصّاتِ موقعیّتش ندارد و متوجّهِ اهمّیّتِ جایگاهش و کارهایش نیست. یک چنین شخصی ابداً برای ریاستجمهوری گزینهی حتّا قابلِ تأمّلی هم نیست، چه رسد به «مناسب».
از طرفی شخصاً هیچوقت نظرِ مثبتی نسبت به آقای هاشمی نداشتهام. نه اینکه نظرِ خیلی منفیای داشته باشم مثلِ آن نظری که راجعبه جلیلی دارم، امّا متفاوت دیدهام همیشه پسندهای خودم را با منهج و رفتار و جهانِ ایشان. آقای هاشمی هیچوقت یک سیاستمدارِ آرمانیِ من نیست، آنگونه که مثلاً «دکترعلی لاریجانی» با نسبت و درصدِ قابلِ توجّهی بینِ سیاستمدارانِ فعلیِ کشور، هست. روی هماین حسابها، خیلی سعی نکردهام دقیق شوم روی ایشان و رفتارهای سیاسیشان را مطالعه کنم و جزء شوم در افعالشان. امّا چیزی که برایم مسلّم است، این است که به ایشان بیاعتماد نیستم. میدانم که ایشان اهلِ خیانتِ حتّا ناآگاهانه هم به انقلاب و کشور نیست. آقای هاشمی به انقلاب و نظام احتیاجی ندارد و با همهی نارواییهایی که در حقِّ خود و خانوادهاش شده است، مانده است و صحنهی سیاسی را ترک نکرده است. بلد هم نیستم مثلِ آن فحّاشِ ریشوی ری، اینقدر بابصیرت باشم که مکّاریّت و دهاءِ ایشان را ببینم و به ناموس و حریمش تعدّیِ کلامی و رفتاری و حتّا فکری بکنم.
از طرفیتر، با اینکه نظرم به آقای «قالیباف» منفیست و او را هم به نوعی یک «پایانِ مدیریت» تلقّی میکنم و دولتش را یک دولتِ گفتمانِبینالمللیباخته میدانم و شک ندارم که هیچ توفیقی در عرصهی جهانی نخواهد داشت و اساساً خیلی آدمِ فکورِ دارای ذهنِ منسجم نمیدانمش، باز هم سَبُک و سنگین که میکنم، میبینم اگر قالیباف هم ۴سال رئیسجمهور بشود، باز ترجیح دارد بر جلیلی.
مِنحیثالمجموع (به نظرِ من) رئیسجمهوری که میتوانست به صورتِ متعادلی حالِ ایران را بهتر کند (چه در عرصهی داخلی و چه خصوصاً در عرصهی بینالمللی)، بهطورِ قطع کسی نبود جز آقای لاریجانی که متأسّفانه شرکت نکرد در انتخابات. در فقدانِ او خیلی گزینهی جامعالأطراف و قابلِ اعتمادی نمیبینم بینِ این سی-چهل رجلِ سیاسی. آقای ولایتی خوب است، امّا در «مدیریت» امتحانپسداده نیست. آقای هاشمی خوب است، امّا «امّا و اگر» پیرامونِ ایشان زیاد خواهد بود. «سن» حقیقتاً یک مسئلهی مهم است، «اطرافیانِ ایشان» یک مسئلهی مهم است و... . قالیباف هم ضعفهای عظیمی دارد در عینِ اینکه مدیرِ اجراییِ خوشفکر، فعّال، خلّاق، جسور و خوبیست. قالیباف فکور نیست. ذهنِ متعلّق به خود یا به عبارتِ دقیقتر شخصیّتِ فردیِ مستقل ندارد. در عرصهی بینالمللی رسماً دستش خالیست و چیزی برای ارائه ندارد. گفتوگو بینِ دولتِ او و کشورهای منطقه نمیتواند بیشتر از عُرفهای دیپلماتیک شکل بگیرد. یک ایرادِ بسیاربزرگِ او که شِبهِفساد است، انتصابهای او و قرائتِ او از شایستهسالاریست. او یک ناسیونالیستِ افراطیِ آشناگراست. یعنی رسماً کابینهی او، خراسانی خواهند بود! ولی فقط و فقط به دلیلِ اینکه کارفرما و مدیرِ اجراییِ خوبیست، ضررش کمتر است از کسی مثلِ جلیلی.
مشکلِ جلیلی این است که فهمش اشتباهست از دین تقریباً به یک معنا. جلیلی عالِمندیدهست. مثلِ خیلی از افراطیّونِ مذهبیِ تحصیلکردهی دیگر. بنای فکری-مذهبیِ جلیلی و امثالش در یک فضا و بسترِ سیاسی شکل گرفته است و این بزرگترین علّتِ افراطشان است. وگرنه انسانهای بد و منفی و فاسدی نیستند. امّا رفتارشان و تصمیمهایشان به «فساد» منجر میشود. جلیلیها نمیتوانند دیالوگ داشته باشند با مثلاً یک حکومتِ سکولار. باز البتّه صدرحمت به «وحید». فضاهای ژورنالیستی و دستبهقلمبودن باعث شده ورژنِ اصلاحشدهتری باشد از برادرش. جلیلی نماینده و نمادِ اسلامِ به بنبسترسیدهی راهکارندارِ بازنده در رقابتِ مجعولِ سنّت و مدرنیتهست. جلیلی به دردِ دنیای امروز نمیخورد. جلیلیها به دردِ دنیای امروز نمیخورند و دلیلِ این مسئله به نظرِ من بااغماض همآن بیعِلمیِ به معنای عالِمندیدهگیست. مثلاً شاخص و معیار و دلیلِ من برای این ادّعا میتواند آقای «رحیمپورِ ازغدی» باشد. هیچکس نیست که بگوید وحید و سعید جلیلی یا امثالِ ایشان از آقای رحیمپور بابصیرتتر، انقلابیتر، انقلاب و دینشناستر و عاشورایی و حسینیتر هستند. امّا چه شده که آقای رحیمپورِ ازغدی (علیرغمِ نزدیکیِ بسیارزیادِ طیفِ جلیلی به او)، متفاوت است با آنها و این تفاوت روشن هم هست؟ پاسخِ من این است که حسن رحیمپور یک فردِ عالِمِ عالِمِ واقعی دیده است. آقای رحیمپور علمِ دینیاش را در یک فضای سیاسی و بل سیاستزده به دست نیاورده است. او در یک فضای آرام و صالح و منطقیِ دینی (حوزه)، علمِ اسلام را خوانده است. علمِ حقیقی مانع از جهالت و افراط و تفریطِ انسان میشود به تعبیرِ امیرالمؤمنین. یک دلیلِ اینکه اهلِ مصباح در این مملکت هیچوقت روی اعتدال را نخواهند دید، این است که از بدنهی آرام و منطقی و بااصالتِ حوزهی علمیّه با آن سابقهی عظیم کنده و جُدا شدهاند و رفتهاند در یک مؤسّسهی بسته به لحاظِ سیاسی. فضاهای سیاسی و بسته و بیتاریخ، همیشه اذهانِ محصّلهایشان را بسته تربیت میکنند.
به هر صورت تأکید میکنم که رأینیاوردنِ آقای جلیلی از اهمّیّتِ بیشتری برخوردار است تا رأیآوردنِ آقای هاشمی یا حتّا قالیباف. گمان هم نمیکنم اگر فِتَنی در کار نباشد، «مردم» اینبار هم بخواهند یک احمدینژادِ دیگر را آزمایش و مزمزه کنند. احمدینژادی که خیلی محدودتر و قشریتر و بستهتر و وابستهتر و کمتواناییتر هم هست.
در موردِ آقای هاشمی هم یک علامتسؤالِ بزرگ دارم برای بعد از رأیآوردنش که مانع از این میشود که بخواهم به او رأی بدهم. البتّه حتماً مطالعه میکنم در این مدّت سابقه و برنامههای ایشان را.
فعلاً اگر بینِ گزینههای حاضر و احتمالی بخواهم یک رأیِ ایجابی داشته باشم، او آقای ولایتیست. کسی که در عینِ اینکه تواناییهای چندانی در کارِ اجرایی ندارد، حتم دارم و تقریباً مطمئنّم که اشتباهاتِ بزرگ و منجر به فساد هم نداشته و ندارد و نخواهد داشت. فعلاً هماین.
سلام آقای مهدوی... با تمامِ اختلاف سلیقه ی فکری ای که دارم،همیشه لذت می برم از تحلیل های سیاسی و فرهنگیِ شما. ممنون که تحلیل هاتون رو در اختیارِ ما هم می ذارید:) بسیار پستِ خوب و روشن گرانه ای بود. خدا انسان های دارای تفکر رو زیاد کنه انشالله. موفق باشید.
سلام. جملهی «جلیلی کلیدِ قطعِ دیالوگِ ایران با جهان است» را اثبات کن. از آنجایی که جلیلی شش هفت سالی است که دبیر شورای عالی امنیت ملی است، اثباتش برای شما نباید سخت باشد. (یعنی نه تنها سخت که باید تقریبا به سادگی آبخوردن باشد.) راستی امیدارم فهمتان از گفتوگو اصلاح شده باشد. چون خودگویی بهجای گفتمگفت را به جای گفتوگو فهم کردهاید. اثباتش هم رفتار حذفگرایانهای است که شما به کامنتهایم داشتهاید.
سلام. قبل از نوشتن نظرم راجع به متنتون تاکید میکنم که "طرفدار" هیچکدام از کاندیداها نیستم، اما بعد؛ به نظرم متنتون اساسا تحلیلی نبود، حتی "تآملی" هم نبود برخلاف اسم متن. تقریبا متن "برچسبی" بود، یعنی نقدی به افرادی که نامشون رو آوردید نکردید، فقط برچسب زدید، و به عبارتی فقط نظر سلیقه ای نهایی خودتون رو راجع به اونها گفتید. به این جملات توجه کنید: "سعید جلیلی ادامهی شتابدارِ روندِ نزولی و روبهسقوطِ نظامِ جمهوریِ اسلامیِ ایران است از نظرِ مدیریتی، اقتصادی و دیپلماتیک (یا سیاسی)" ، و نفرمودید چرا؟ "جلیلی نمایندهی فهمِ اشتباه از انقلابیگریست." نفرمودید چرا؟ "جلیلی یک مُهرهی سیاسیِ خام و کارنابلد است." نفرمودید چرا؟ "جلیلی کلیدِ قطعِ دیالوگِ ایران با جهان است. جلیلی یک عرصهنشناسِ سیاسیست." نفرمودید چرا؟ "یکی کسی که حسبِ هرچیزی جز صلاحیّت در یک موضعِ دیپلماتیکِ حسّاس قرار گرفته است و تصوّرِ درستی از مختصّاتِ موقعیّتش ندارد و متوجّهِ اهمّیّتِ جایگاهش و کارهایش نیست." نفرمودید چرا؟ در مورد قالیباف نوشته اید: "دولتش را یک دو
سلام 1-بنظرم وقتی فردی در حوزه ای عملکرد خاصی از خود بروز نداده(مثل آقای قالیباف در حوزه سیاست خارجی) اظهار نظر درباره عملکردش در آینده، بوضوح پیشگوییست و اعتبار ندارد. 2-ادعاهایی که درباره آقای جلیلی شده هم، بر مقایسه ایشان با آقای رحیم پور تکیه کرده که قطعا خالی از اشکال نیست. حداقل ادهایی چون"جلیلی نماینده و نمادِ اسلامِ به بنبسترسیدهی راهکارندارِ بازنده در رقابتِ مجعولِ سنّت و مدرنیتهست. جلیلی به دردِ دنیای امروز نمیخورد." نیاز به اثبات دارد و الا صرفا یک نقد بی پایه است.
http://www.shahrekhabar.com/elections/1369383120465230
خیلی سطحی بود تحلیلت البته از تو غیر از این هم انتظار نمیره تو رو چه به تامل در اوضاع مملکت؟ بهتر بود اسم این مطالبت رو پاچه خواری سیاست مدار بزرگ جناب دکتر لاریجانی میذاشتی خدا همه رو هدایت کنه.
کسانی که کامنت میذارن برا شما،خوابن یا خودشون رو زدن به خواب بودن که برای واضحات هم توضیح می خوان؟:| جملاتی که شما راجع به دکتر جلیلی گفتین،واقعا به نظرم نیاز به آوردن دلیل نداره،بس که واضحِ!
سلام. الان متوجه شدم کامنتم بیش از حد طولانی بود و قسمت اصلیش درج نشد توسط پرشین بلاگ. نمیدونم ولی اگه قابل دونستید جواب بدید. ادامه: در مورد قالیباف نوشته اید: "دولتش را یک دولتِ گفتمانِبینالمللیباخته میدانم و شک ندارم که هیچ توفیقی در عرصهی جهانی نخواهد داشت" و ایضا جمله شما در مورد ولایتی در پاراگراف آخر؛ و اساسا به این نکته التفات نکرده اید که این صرفا یک "نظر" شخصی است، که "ظاهرا" برآمده از سلیقه ی شخصی شماست. وقتی به افراد برچسب می زنید و میگویید فلانی فلان است اخلاقا باید گواه خودتون رو هم منطقی بیان کنید. ورنه برای من مخاطب، دونستن "نظر شخصی سلیقه ای بدون گواه" شما چه اهمیتی پیدا میکنه؟ و اساسا این نظر سلیقه ای شما چه اهمیتی برای من میتونه داشته باشه؟ انتقاد بنده ابتداءاً متوجه "شیوه" اظهار نظرتونه. یاعلی.
سلام ، قبول نداشتم ولی لذت بردم از مطلبتون؛ ممنونم. وطرفدار جلیلیم؛ کاش میتونستم ته حرفتون رو بفهمم ظاهرش برام جالب بود؛
با شما موافق م. البته قالیباف هم گزینه خوبی هست. سلام.